کد مطلب:88662 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:443

علاج غضب











الف- برای علاج غضب در همان حالت غضب و اشتعال آن، اموری علمی و عملی را علماء اخلاق و روانپزشكان ذكر كرده اند:

1- علاج علمی- آن كه در مفاسد غضب فكر كند كه موجب هتك حرمت و نوامیس مردم می شود، گاه موجب قتل یا به خاك مذلت نشاندن مظلومی می گردد، گاهی باعث كینه توزی و حسد و غیره می شود و این مفاسد هر یكی برای هلاكت انسان كافی است.

[صفحه 405]

2- علاج عملی- عمده ی آن انصراف و منحرف كردن نفس در ابتدای پیدایش این حالت است، زیرا كه آتش را در مراحل ابتدائی به راحتی می توان مهار كرد، تا این شعله بیشتر مشتعل نشده خود را به وسائلی منصرف كند، یا به رفتن از آن محل، یا به تغییر حالت، اگر نشسته است برخیزد و اگر ایستاده است بنشیند، یا به ذكر خدای مشغول شود، بلكه بعضی ذكر خدا را در حال غضب واجب دانسته اند.

در نزد امام باقر (ع) سخن از غضب به میان آمد، فرمودند: همانا انسان غضبناك می شود و راضی نمی شود تا داخل آتش شود، پس هر كسی كه غضب بر كسی كرد و ایستاده است زود بنشیند، زیرا این عمل موجب رفتن وسوسه شیطان از او می شود...[1].

ب- برای معالجه اساسی غضب نیز فرموده اند: باید ریشه ی غضب را جستجو كرده و با آن مبارزه نمود، گاهی عجب، افتخار، تكبر، لجاجت، مزاح، و غیره است ولی عمده ی آنها به دو چیز برمی گردد:

یكی حب نفس است، كه از آن حب مال و جاه و شرف و حب نفوذ اراده و بسط قدرت تولید می شود، و اینها نوعا اسباب هیجان آتش غضب می گردد، زیرا انسانی كه دارای این چنین محبتهائی است، به این امور خیلی اهمیت می دهد، و موقعیت اینها در قلبش بزرگ است و اگر مختصر مزاحمتی در یكی از اینها برایش پیش آمد كند و یا احتمال مزاحمت دهد، بی موقع غضب كند و جوش و خروش نماید و مالك نفس خود نشود ولی اگر تمایلش چندان شدید نباشد، به این امور اهمیت ندهد و سكونت نفس و طمانینه حاصل از ترك حب جاه و شرف و سایر شعبات آن نگذارد نفس بر خلاف رویه و عدالت قدمی گذارد. و انسان بی تكلف و زحمت در مقابل ناملایمات بردباری كند و عنان صبرش گسیخته نشود و اگر حب دنیا از دلش ریشه كن شود و قلع این ماده فساد بكلی شود، تمام مفاسد نیز از قلب

[صفحه 406]

هجرت كند و تمام محاسن اخلاقی در مملكت روح وارد گردد.

و سبب دیگر از مهیجات غضب آن است كه انسان غضب و مفاسد حاصل از آن را كه از اعظم قبائح و نقایص و رذائل است، به واسطه جهل و نادانی، كمال گمان كند و از محاسن شمرد، چنانچه بعضی از جهال آنها را از جوانمردی و شجاعت و شهامت و بزرگی دانند و از خود تعریف ها و توصیفها كنند كه ما چنین و چنان كردیم و شجاعت را كه از اعظم صفات مومنین است، با این صفت زشت اشتباه كند باید بداند كه شجاعت غیر از این رذیله است و موجبات و مبادی و آثار و خواص آن نیز غیر آن است.

مبدا شجاعت قوت نفس و طمانینه آن و اعتدال و ایمان و قلت مبالات به زخارف دنیا و پست و بلند آن است ولی غضب از ضعف نفس و سستی ایمان و عدم اعتدال مزاج و محبت دنیا و خوف از دست رفتن لذائذ دنیوی است و در مورد آثار نیز، فرد غضبناك در حال شدت و فوران غضب مثل دیوانه ها، عنان گسیخته شده و چون حیوانات درنده گشته و بدون ملاحظه ی عواقب امور و بدون رویه و حكم عقل حمله كند و افعال و اطوار زشت و قبیح از او صادر شود، مالك زبان و دست و پا و سائر اعضای خود نباشد چشم و لب و دهن را به طوری زشت و بد تركیب كند كه اگر در آن حال آئینه به دست او دهند، از زشتی صورت خود خجل و شرمسار گردد.

بعضی از اینها به حیواناتی بی شعور بلكه به جمادات غضب كنند هوا و زمین و برف و باد و باران و سائر حوادث را سب كنند، اگر خلاف مطلوب آنها جریان پیدا كند، گاهی بر قلم و كتاب و كاسه و كوزه غضب كنند، آنها را در هم شكنند یا پاره كنند، ولی شخص شجاع در تمام این موارد بر خلاف عمل كند، كارهایش از روی رویه و میزان عقل و طمانینه نفس است، به موقع غضب كند و در موقع خود حلم پیشه كند، هر چیزی او را به غضب درنیاورد، و موقع غضب به كلی از كنترل خارج نمی شود و با تمیز و عقل انتقام كشد، می فهمد از كه انتقام كشد و به چه اندازه و به چه كیفیت

[صفحه 407]

كند و از كه عفو و اغماض نماید و بطور كلی كاری كند كه پشیمانی ندارد.[2].

یكی از حكماء جمله بسیار ارزنده ای دارد كه قابل توجه است، او می گوید: «لا یفی عز الغضب بذله الاعتذار»، عزت غضب به ذلت معذرت خواهی برابری نمی كند.[3].

یعنی فرد غضبناك فكر می كند با این عمل عزتی برای خود كسب كرده و خود را می گیرد و به خود می بالد، ولی این عزت در برابر ذلت پشیمانی و عذرخواهی قابل مقایسه نیست، اصلا در این عمل هر چه هست ذلت است و نزد ارباب بصیرت عزتی نیست.

مردی به نزد ربیع بن زیاد حارثی آمد و گفت فلانی غیبت تو را كرده، و به تو دشنام داده، گفت: به خدا قسم من از كسی كه به او امر كرده خشمگین و غضبناكم، مرد گفت چه كسی به او امر كرده است؟ گفت شیطان، دشمن خدا، گمراه كرد او را تا به گناهش وا دارد و اراده كرد تا مرا بر ضد او غضبناك كند و مجازاتش كنم و به خدا آنچه را دوست دارد به او ندهم، خداوند گناهان ما و آن مردی را كه پشت سر من غیبت كرد و ناسزا گفت، بیامرزد.[4].

پس برادر كظم غیظ كن و شعله خشم خود را با آب سرد حلم فرو نشان.

رسول گرامی فرمودند: «ما تجرع عبد جرعه افضل عند الله من جرعه غیظ كظمها لله ابتغاء وجه الله»، هیچ بنده ای جرعه ای نخورد كه با فضیلت تر باشد نزد خداوند از جرعه غیظی كه آن را برای خدا و رسیدن به رضای او خورد و كظم غیظ نمود.[5].

[صفحه 408]

در جای دیگر فرمودند: كسی كه كظم غیظ نمود، خداوند درون او را پر از ایمان گرداند.[6].

امام صادق (ع) فرمودند: هیچ جرعه ای بنده ننوشد نزد خدای عزوجل كه محبوبتر باشد از جرعه خشمی كه هنگام غیظ در دل بنوشد، بوسیله صبر یا خویشتن داری.[7].

در جای دیگر فرمودند: از محبوبترین راه ها به سوی خداوند عزوجل دو جرعه است: یكی جرعه غضبی كه با حلم رد كنی و دیگری مصیبتی كه با صبر دفع كنی.[8].

مرحوم الهی در ذیل فرازهای (تراه قریبا امله قلیلا زلله خاشعا قلبه قانعه نفسه منزورا اكله سهلا امره حریزا دینه میته شهوته مكظوما غیظه) گوید:


تو چون آن پاك گوهر باز بینی
بدین اوصاف خوش دمساز بینی


امل نزدیك و لغزش اندك و باز
دل خاشع به مهر دوست دمساز


قناعت پیشه و كم خوار و آسان
همه كارش در آئین سخت بنیان


به دست قدرت روحانی خویش
سپرده شهوت نفس بد اندیش


فرو بنشانده شعله آتش خشم
نه چینش در جبین نی خیره در چشم


حكایت


شنیدستم كنیز شاه سجاد
كه بر حلمش ز ایزد آفرین باد


فتاد ابریقش از كف بر رخ شاه
كه گلگون گشتی از خون روی آن ماه


شه دین بر كنیزك دیده بگشود
نگاهی خوش به چشم قهر فرمود

[صفحه 409]

كنیز (الكاظمین الغیظ) بر خواند
هماندم خشم و قهر شاه بنشاند


ز قرآن باز خواند او آیت عفو
شه سجاد برزد رایت عفو


به ذكر محسنین آمد كه سجاد
به جای قهر كرد از لطفش آزاد


الهی شو ز نیكان جو نشانه
وز آن شه بشنو آن شیرین ترانه


از آنشه بردباری را بیاموز
چراغ معرفت جان را بیفروز


كه با نیكی و حلم و بردباری
رهی از جور خلق و قهرباری


حكایت


شنیدستم ز عیسای مجرد
یكی پرسید كی روح موید


چه باشد سخت تر در هر دو عالم
بگفتا خشم ایزد دان مسلم


بگفت آن كیست كز خشم خدا رست
بگفت آن كس كه چشم از خشم خود بست


تو با هر نیك و بد گر هوشیاری
رها كن خشم و بگزین بردباری


به دام خشم و شهوت تا اسیری
اگر شاهی یكی مسكین فقیری


الهی خشم خود بنشان چو خواهی
كه ایمن باشی از خشم الهی

[صفحه 411]


صفحه 405، 406، 407، 408، 409، 411.








    1. كافی، جلد 2، كتاب الایمان و الكفر، باب الغضب، حدیث 2.
    2. چهل حدیث، ذیل حدیث هفتم.
    3. شرح ابن ابی الحدید، ذیل همین فراز، جلد 10، صفحه ی 158.
    4. شرح ابن ابی الحدید، ذیل همین فراز، جلد 10، صفحه ی 158.
    5. كنزالعمال، خبر 5819.
    6. بحار، جلد 69، صفحه ی 382.
    7. كافی جلد 2، صفحه 111.
    8. كافی جلد 2، صفحه ی 110 اخبار در مورد فضل كظم غیظ بسیار وارد شده و در كافی نیز بابی بر آن باز كرده است.